نوشته بود: «دیگه فرقی نداره تلگرام یا اینستا و توییتر و غیره. هرجا میری نفرت و کینه و دعوا و ناامیدی میزنه بیرون. نمیدونم نشون دهنده واقعیت جامعهست، یا یه موج که خب هرکسی باهاش همراه میشه. اون بیرون خیلی همهچی عادی و معمولی و آروم داره پیش میره. اینجا هیچوقت آدم حالش خوب نیست. اصلا انرژی مثبتی نیست. حس خوبی نیست. مهربونی معنی نداره. شاید اینروزا اینطوری شده. نمیدونم.» + اما شاید اون بیرون بهخاطر این همهچی آروم و معمولیه، که بیشتر مبناش ظاهریه؛ یهسری
و درنهایت این ترم ِدرسی که بسیار فرساینده و در عین حال لذتبخش، پُر از نکات جدید و شگفتانگیز بود، دیروز با امتحانِ سختترین درسِ ترم، بهطور رسمی تموم شد. راستش تو این چند ماه، برای خیلی چیزها زمین خوردم، جنگیدم و خسته شدم و گاهی هم به مرزِ رهایی رسیدم، ولی خوبه که آخرش حالم تقریبا خوبه و بهخیر تموم شده. ولـی فعلا نمیدونم چجوری جشن بگیرمش. امید که توان داشته باشم تا فعالیتهای بسیار مفرحی که در ذهن داشتم رو به مرحله اجرا برسونم.:)) + حالِ خوش ِامروز
درباره این سایت